قرآن ! من شرمنده توام اگر به یک فستیوال مبدل شده ای حفظ کردن تو با شماره صفحه ، خدای بزرگ می فرماید: ای فرزند آدم! ملائکه من شب و روز مواظب تو هستند، آنچه را می گویی و انجام می دهی، کم یا زیاد، همه را می نویسند. آسمان بر آنچه از تو دیده شهادت می دهد و زمین بر آنچه روی آن انجام داده ای گواهی می دهد. خورشید و ماه و ستارگان بر آنچه می گویی و عمل می کنی شهادت خواهند داد. خود نیز بر قلب و اعمال مخفی تو آگاهم پس از خودت غافل مباش! خالقا... خواستی انسان باشیم؟! حکایت از سَر گرفتی ... خلقتِ یک بهشت ...یک آدم...ویک حوا ! خواستی انسان باشیم و بدانیم آخرِ نافرمانی را ؟! ما وارثانِ همان رانده شدگانیم و حکایت از سَر گرفته ایم ! بنگر چه خدایانی شده ایم توی تبعیدیِ این خاکیِ پست ! این روزها کارمان شده خلقِ بهشت های خیالی ! یکی از پسِ دیگری و گاهی یکی در جوارِ آن یکی ! با درختانی بارور از سیب های شیطانی ! یا رانده می شویم یا رانده می شوند ... یا به گناهِ غفلت ... با به مذمتِ شهوت ! گویی خو گرفته ایم به این دربدری از پیِ سیب ! حکایت فرمودی از یک بهشت ، یک آدم و یک حوا؟! بهشت های پوشالیِ ما پر از آدم و حواست .... و هریک، با حکایت های بیشمار از رانده شدن ! خدایا خلق کردی آدممان ، خواستی انسان باشیم ؟! ما هنوز بهشت می سازیم ... و هر روز به یک سیب می بازیم !
خواندن تو آز آخر به اول ،یک معرفت است یا یک رکورد گیری؟ ای کاش آنان
که ترا حفظ کرده اند ، حفظ کنی ، تا این چنین ترا اسباب مسابقات هوش
نکنند .
خوشا به حال هر کسی که دلش رحلی است برای تو .
آنان که وقتی ترا می خوانند چنان حظ می کنند ، گویی که قرآن همین الان
به ایشان نازل شده است. آنچه ما با قرآن کرده ایم تنها بخشی از اسلام است
که به صلیب جهالت کشیدیم
+نوشته
شده در چهار شنبه 2 مرداد 1392برچسب:, ;ساعت2:42;توسط باران سحری; |
|
گاهی لازمه.... آدم ها برای هم سنگ تمام می گذارند!! کافی است سر به زیر باشی... در پی دلیلیست که ببخشد ما را ... معجزه.... گول دنیا را مخور..... یادمان باشد! لنگه های چوبی درب حیاطمان ... نماز دو نفره... ما دیگر فقیر نیستیم.... گرگ صفتان... دست گيري... آهسته رد شو... اشتباه احمد شاملو نان دادن، کار مردان است تجربه... نخند!!! کمر شکسته ترینم...
آدما گاهی لازمه
چند وقت کرکرشونو بکشن پایین
یه پارچه سیاه بزنن درش و بنویسن :
کسی نمرده.
فقط دلم گرفته.....
آدم ها برای هم سنگ تمام می گذارند.
اما نه وقتی که در میانشان هستی، نه...
آن جا که در میان خاک خوابیدی؛
�سنگ تمام� را می گذارند و می روند ...!
گرگ شده اند اینروزها...
کافی است سر به زیر باشی
با بره اشتباهت میگیرند
خیز برمیدارند برای دریدنت...
خالق من �بهشتی� دارد، نزدیک، زیبا و بزرگ؛
و �دوزخی� دارد، به گمانم کوچک و بعید؛
و در پی دلیلیست که ببخشد ما را ...
�دکتر علی شریعتی�
خــــــــدایا
من اینجا دلم سخـــــت معجزه میخواهد
و تو انگار
معجزه هایت را گذاشته ای برای روز مـــــــــــبادا ....!!
گول دنیا را مخور......!!
ماهیان شهر ما از کوسه ها وحشی ترند
بره های این حوالی گرگ ها را میدرند
سایه از سایه هراسان در میان کوچه ها
زنده ها هم آبروی مردگان را میبرند.....
یادمان باشد!
هر پس موندهای که من زمین میندازم
قامت یه نفرو خم میکنه.....
لنگه های چوبی درب حیاطمان؛
گر چه کهنه اند و جیرجیر می کنند؛
ولی خوش به حالشان که لنگه ی هم اند .
خــــدایا
دلم هوس یک نماز دو نفره کرده است ...
فقط من باشم و تو !!!!!
خداروشکر ما دیگرفقیر نیستیم
دیروز پزشک روستا گفت:
چشمان پدرم پر از آب مروارید است!!!!
نــه صدایش را " نــازک " میکــرد ..
و نــه دستــانش را " آردی "
از کجــا بایــد به گرگ بودنش شک میکــردم؟!!!!!!!
آنگاه که غرور کسی را له می کنی، آنگاه که کاخ آرزوهای کسی را ویران
می کنی، آنگاه که شمع امید کسی را خاموش می کنی، آنگاه که بنده
ای را نادیده می انگاری ، آنگاه که حتی گوشت را می بندی تا صدای خرد
شدن غرورش را نشنوی، آنگاه که خدا را می بینی و بنده خدا را نادیده می
گیری ، می خواهم بدانم،دستانت را بسوی کدام آسمان دراز می کنی تا
برای خوشبختی خودت دعا کنی؟
بسوی کدام قبله نماز می گزاری که دیگران نگزارده اند؟
طریقت بجز خدمت خلق نیست به تسبیح و سجاده و دلق نیست
اگـر امـشب هم از حوالی دلم گذشتـی،
آهسته رد شو
غم را با هزار بدبختی خوابانده ام...
وقتي همه با من هم عقيده مي شوند ،
تازه احساس مي کنم که اشتباه کرده ام!!!
اسکار وايلد
خوشبختی یافتنی نیست
خوشبختی یافتنی نیست ساختنی است.
از زندگی لذت ببرید حتی اگر چیز با ارزشی را از دست داده اید...
دیروز پشت خاکریز بودیم و امروز در پناه میز!
دیروز دنبال گمنامی بودیم و امروز مواظبیم ناممان گم نشود.
جبهه بوی ایمان می داد و اینجا ایمانمان بو می دهد...
سخت است...
سخت است فهماندن چیزی به کسی که
برای نفهمیدن آن پول می گیرد.
آنجا ببر مرا...
آنجا ببر مرا که شرابم نبرده است.
خواجه عبدالله انصاری فرمود:
بدانکه، نماز زیاده خواندن، کار پیرزنان است
و روزه فزون داشتن، صرفه ی نان است
و حج نمودن، تماشای جهان است.
اما نان دادن، کار مردان است...
به کوچه ای رسیدم که پیرمردی از آن خارج می شد؛
به من گفت :نرو که بن بسته! گوش نکردم، رفتم.
وقتی برگشتم و به سر کوچه رسیدم؛ پیر شده بودم!!!
به سرآستین پاره کارگری که دیوارت را میچیند
و به تو میگوید ارباب ،نخند!
به پسرکی که آدامس میفروشد و تو هرگز نمیخری ،نخند!
به پیرمردی که در پیاده رو به زحمت راه میرود
و شاید چندثانیه کوتاه معطلت کند ،نخند!
به دبیری که دست و عینکش گچی است و یقه پیراهنش جمع شده نخند!
وجدان
متاسفانه بعضی ها هستند که :
بی غذا ، دو ماه دوام می آورند ؛
بی آب ، دو هفته ؛
بی هوا ، چند دقیقه ؛
و
بی "وجـــدان" ، خـیلی ...
اگر...
اگر گناه وزن داشت؛
هیچ کس را توان آن نبود که قدمی بردارد،
خیلی ها از کوله بار سنگین خویش ناله میکردند،
و من شاید؛ کمر شکسته ترین بودم...
+نوشته
شده در سه شنبه 25 تير 1392برچسب:, ;ساعت23:40;توسط باران سحری; |
|
شنیدید که میگن :
اونی که گریه می کنه ، یه درد داره.
اما اونی که میخنده هزار تا!
من میگم :
اونی که میخنده هزار تا درد داره
... ولی اونی که گریه میکنه
به هزار تا از دردهاش خندیده ,
اما جلوی یکیشون بدجوری کـــــــــــم آورده
میفهمی!
+نوشته
شده در سه شنبه 25 تير 1392برچسب:, ;ساعت23:35;توسط باران سحری; |
|
از روى كينه نيست
اگر خنجر به سينه ات مى زنند
اين مردمان ،
تنها به شرط چاقو ،
دل مى برند !
نبودن تو
فقط نبودن تو نیست
نبودن خیلی چیزهاست
کلاه روی سرمان نمیایستد
شعر نمیچسبد
پول در جیبمان دوام نمیآورد
نمک از نان رفته
خنکی از آب
ما بیتو فقیر شدهایم !
رسول یونان
شهید عشــــق تورا نیـستــــ خونبــها جـزتـو ....
بـه زیـر تیـغ نـدارم مدعــــا جـز تـو ...
مریض عشق تو را حاجتی به عیسی نیست
که کس نمی کند این درد را دوا جــزتـو...
نمیدانم چرا؟
عادت کرده ایم که یکی باشد...
یکی نباشد...
انگار اگر هردو باشند ...
تمام معادلات دنیا بهم میریزد..
به اندازه ی...
بی خیال...
تو فکر کن دوستت ندارم
من از پس اندازه گرفتنش بر نمی آیم !
چـه تفاوتي می کنــد
آنســوي دنیــا باشیم !
یا چند کوچه آن طرف تــر ؟!
پــاي عشق که در میان باشد ،
دلتنگــي دمــــارِ آدم را در مــي آورد.
ديشب را تا صبح بدنبالت گشتم
لابه لاي تمام خاطرات گذشته...
تمام خوبهايم را ورق زدم...
لحظه به لحظه اش را...
رد پايت همه جا جاريست...
اما...
دوباره تکرار داستان هميشگي
نبود تو و انتظار من...!!!
امروز را هم دوباره دنبالت مي گردم......مثل همه روزهاي نبودت!!!
امروز هم سراغت را از تمام برگ ها مي گيرم...!
شايد
برگي را از قلم انداخته باشم
دلم برای کسی تنگ است که گمان میکردم :
می آید ..... می ماند ....
و به تنهائیم پایان میدهد آمد
..... رفت ......
و به زندگی ام پایان داد ... !!
بزرگــــترین خطایت این بـــــود که :
فکــــــر میکردی من همیشه "صــــبورم"
یعنـــی می شود روزی برســـد.
کـــــه بیایــی. . .
مــرا در آغــــوش بگیری
بخواهم گله کُــــنم ....
بگویی هیــــــس . .
همه کابـــوس ها تمـــــــام شد ...
در گوشـــــــم بگویـی:
بــرای همیشه مالـــــه مــن شُـدی...
قرارمان همان جای همیشگی...
فقط این بار ...... تو هم بیا!!
:|
مگر که تو آغوش بُگشایی !
وگرنه این جهان
تنگ تر از آن است
که تمام ِ حجم ِ اندوهم را در خود جای دهد
یا بــــــــاش
یا بــــرو
نمــی خــواهـم
از دور مراقـبـــم باشــی
از دور دوستـــم بــداری
و مـن در لــــحـظــاتــم
هیــچگـــاه بودنــت را حـس نکنــم
دوری را نمـــی خــواهـم
یا بــــــــــــــــاش
یا بــــرو ...
دلتنگی یعنی
نه پایی واسه رفتن داشته باشی
نه دلی واسه موندن
به دلــــــــــــــــم افتاده بـود
كـه امشــــب حتــما خوآبـش رآ می بینم
امــا ....
تا صُبـح بـه شـوق دیدنــــش خوابـــــــــم نبرد ...
برای نقاشی هایتان ،
مدل نمی خواهید؟
مردی بوده ام،
که مدت هاست
طبیعت بی جان شده است ...
ﭼﻪ ﻣﺴﺨﺮﻩ ﺍﺳﺖ.........ﺳﻮﺍﻝ ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ!!!
ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ "ﺟﺎﯼ ﺧﺎﻟﯽ" ﺭﺍ ﭘﺮ ﮐﻨﯿﺪ........
ﻣﻦ ﺍﮔﺮ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﺴﺘﻢ............
ﺟﺎﯼ ﺧﺎﻟﯽ "ﺗﻮ" ﺭﺍ ﭘﺮ ﻣﯿﮑﺮﺩﻡ!!!...
+نوشته
شده در یک شنبه 23 تير 1392برچسب:, ;ساعت23:40;توسط باران سحری; |
|
وقتی کسی را دوست دارید، در کنار او که
وقتی کسی را دوست دارید، حتی با شنیدن صدایش،
وقتی کسی را دوست دارید، زمانی که در
وقتی کسی را دوست دارید، تحمل
وقتی کسی را دوست دارید، حتی تصور بدون
وقتی کسی را دوست دارید، شیرین ترین لحظات
وقتی کسی را دوست دارید، حاضرید برای
وقتی کسی را دوست دارید، هر چیزی را
وقتی کسی را دوست دارید، در مواقعی که به بن بست
وقتی کسی را دوست دارید، حاضرید از
وقتی کسی را دوست دارید، به علایق او
وقتی کسی را دوست دارید، حاضرید به هر
وقتی کسی را دوست دارید، ناخود آگاه
وقتی کسی را دوست دارید، تحمل سختی ها برایتان
وقتی کسی را دوست دارید، او برای شما زیباترین و
وقتی کسی را دوست دارید، به همه چیز امیدوارانه
وقتی کسی را دوست دارید، با موفقیت و
وقتی کسی را دوست دارید، واژه تنهایی برایتان بی معناست.
وقتی کسی را دوست دارید، آرزوهایتان آرزوهای اوست.
به راستی دوستداشتن چه زیباست، این طور نیست ؟
+نوشته
شده در یک شنبه 23 تير 1392برچسب:, ;ساعت13:32;توسط باران سحری; |
|
خودت را به صرف قهوه اي در يک خلوت دنج ميهمان کن ! وقتي به روح احترام مي گذاري ...احساس سربلندي مي کند آن وقت ديگر از تنهايي به ديگران پناه نمي برد ... و اگر قرار است انتخاب کند ...کمتر به اشتباه اعتماد مي کند ...
+نوشته
شده در چهار شنبه 19 تير 1392برچسب:, ;ساعت13:3;توسط باران سحری; |
|
هَـمیشه بـآید کَسـی باشد کـــہ مــَعنی سه نقطههاے انتهاے جملههایَتـــ را بفهمد هَـمیشه بـآید کسـی باشد تا بُغضهایتــ را قبل از لرزیدن چانه ات بفهمد بـآید کسی باشد کـــہ وقتی صدایَتــ لرزید بفهمد کـــہ اگر سکوتـــ کردے، بفهمد… کسی بـآشد کـــہ اگر بهانهگیـر شدے بفهمد کسی بـآشد کـــہ اگر سردرد را بهـآنه آوردے برای رفتـن و نبودن بفهمد به توجّهش احتیآج داری بفهمد کـــہ درد دارے کـــہ زندگی درد دارد بفهمد کـــہ دلت برای چیزهاے کوچکش تنگــ شده استــ بفهمد کـــہ دِلتــ براے قَدمــ زدن زیرِ باران تنگــ شده استــ همیشه باید کسی باشد
+نوشته
شده در چهار شنبه 19 تير 1392برچسب:, ;ساعت3:44;توسط باران سحری; |
|
همه مرا به خنده های با صدا می شناسن این بالش بیچاره ام اما… به گریه های بی صدا… تازه فهمیدم چرا پشت سر مرده ها آب نمی ریزند… عازم یک سفــــــــــــــرم سفری دور به جایی نزدیـــــــــــــک سفری از خود من به خــــــــــــــــــــــــــــودم مدتی است نگاهم به تماشای خداســـــــــــــــــــــت وقتی عشق در زد زود باز نکنید بعضی ها مثل بچه ها زنگ میزنند و فرار میکنند ............ هی روزگار من به درک... خودت خسته نشدی از دیدن تصویر تکراری درد کشیدن من
این که من…
تو را…
با تمام بدی هایی که در حقم میکنی…!!
هنوز…
دوست دارم
چون این دنیا ارزش برگشتن ندارد…!
+نوشته
شده در چهار شنبه 19 تير 1392برچسب:, ;ساعت2:42;توسط باران سحری; |
|