که حتّی پاییز هم برای امدن استخاره میکند
آنقدر رسیده ام
که هوس زرد شدن دارم
هوس ریختن
با باران یکی شدن
دلم پاییز میخواهد.
باغچه ی پاییز من
سبز تر از بهار و
گرم تر از تابستان و
سرد تر از زمستان است
پاییز من آهنگ خش خش برگ دارد
سرود نسیم
رقص شاخه ها
پاییز چه كردی با من كه اینچنین بی قرارانه
در انتظارت این روزهای آخر
تابستان را سپری می كنم.
پاییز زیبایم ! برایت دلتنگم.
+نوشته
شده در دو شنبه 1 مهر 1392برچسب:, ;ساعت9:58;توسط باران سحری; |
|
این روزها چقدر ساکت شده ام انگار باران میبارد.....
راه گلویم بسته شده
دارم تمام حرفهایم را از چشمانم بیرون میریزم
چقدر حرفهایم خیس شدند
+نوشته
شده در شنبه 30 شهريور 1392برچسب:, ;ساعت23:57;توسط باران سحری; |
|
دردم ایــــن نـــیـسـت کـــــه او عــــاشــــق نـــیــسـت ، دردم ایــــن نــیــسـت کــــــــه مــعــشـــوق مــن از عــشــق تـهــی اسـت دردم ایــــــن است کــــــه بــــا دیـــــدن ایـــــن ســردی هــــا مـــــن چـــــرا دل بـــســتــم ؟!!
+نوشته
شده در شنبه 30 شهريور 1392برچسب:, ;ساعت23:31;توسط باران سحری; |
|
دلــــــم می خواهد ببارم،کسی نپرسد
چرا؟. . . توچه میفهمی. . .
این روزها ادای زنده ها را در میاورم. . .
تظاهر به شادی می کنم ، حرف میزنم مثل همه . . .
امـــــــــــــــــــــــــــا. . .
بساط کرده ام و تمام نداشته هایم را به حراج گذاشته ام
بی انصـــــــــــــــــاف...
چانه نزن ... حسرت هایم به قیمت عـــــــمرم تمام شده. . .
+نوشته
شده در شنبه 30 شهريور 1392برچسب:, ;ساعت23:26;توسط باران سحری; |
|
من خیالم ، سایه. سایه ای از یک دوست، که نشانی از اوست... نام من دلتنگیست شهرتم حسرت وغم قصد رفتن دارم قایقی نیست مرا مانده ام چشم براه خواب دیدم موجی که مرا خواهد برد خواهد آمد اینجــا ساحـــل تنهایی گفت: تنهـــا و سبک بال بیا کوله بارت باشد یک سبد دلتنگی یک بغل تنهائی دفتر خاطره ها و کمی هم حسرت غم مخور بدرقه ات خواهد کرد ابرهای غمــــــــــــــگین قطــــــــــرات بـــــاران
+نوشته
شده در شنبه 30 شهريور 1392برچسب:, ;ساعت11:23;توسط باران سحری; |
|
شکایت زخمی از چنگ تلخی ها خسته از بهر یاس بی بختی ها هر خان که گذرد ،هفتی خانی نو بنهد ندانم ،روزگار کی روی خوش از خود بدهد مرده خنده ها شدم ،گویی خاک غم گور من است چه شده دنیارا ،که به از آن مرگ تعبیر من است اندک امید ها هم درمانده از بهر من است . دگر چه شود هر آرزو را کابوس تقدیر من است ندانم،لیکن طعم مرگ اینک شهد کام من است . آه ایزد امتحانت سخت افتادم مرا شکایت که کنم ؟از خویش یا از روزگار مرا ؟ چه شده دنیایم را ،مرگ پری و دیو زندگی است مرا؟
+نوشته
شده در شنبه 30 شهريور 1392برچسب:, ;ساعت10:40;توسط باران سحری; |
|
وصیت بودنم را هیچ کس باور نداشت هیچ کس کاری به کار من نداشت بنویسید بعد مرگم روی سنگ با خطوطی نرم و زیبا و قشنگ او که خوابیدست در این گور سرد بودنش را هیچ کس باور نکرد..!!! تنهایی را دوست دارم زیرا بی وفا نیست تنهایی را دوست دارم زیرا عشق دروغی در آن نیست تنهایی را دوست دام زیرا تجربه کردم تنهایی را دوست دارم زیرا خداوند هم تنهاست تنهایی را دوست دارم زیرا .... در کلبه تنهایی هایم در انتظار خواهم گریست و انتظار کشیدنم را پنهان خواهم کرد... ببین مرگ مرا در خویش كه مرگ من تماشایی است مرا در اوج می خواهی تماشا كن تماشا كن دروغین بودم از دیروز مرا امروز حاشا كن در این دنیا كه حتی ابر نمی گرید به حال ما همه از من گریزانند تو هم بگذر از این تنها فقط اسمی به جا مانده از آن چه بودم وهستم دلم چون دفترم خالی قلم خشكیده در دستم گره افتاده در كارم ، به خود كرده گرفتارم به جز در خود فرو رفتن چه راهی پیش رو دارم رفیقان یك به یك رفتند،مرا باخودرها كردند...
شاید در سکوتی یا شاید در شبی سردو بارانی .....!!!
+نوشته
شده در شنبه 30 شهريور 1392برچسب:, ;ساعت10:13;توسط باران سحری; |
|
قلبم این روزها سخت درد میکند، کاش یک لحظه می ایستاد تا ببینم دردش چیست...
+نوشته
شده در جمعه 29 شهريور 1392برچسب:, ;ساعت19:43;توسط باران سحری; |
|
چه کلمه ی مظلومی است "قسمت" که تمام تقصیرهای ما را به گردن می گیرد
+نوشته
شده در جمعه 29 شهريور 1392برچسب:, ;ساعت19:19;توسط باران سحری; |
|
لااقل خودت راهت را بکش و بـــــرو !!
+نوشته
شده در جمعه 29 شهريور 1392برچسب:, ;ساعت19:6;توسط باران سحری; |
|